موفقیت چیست؟ و چرا بنظرسخت به دست می آید؟

موفقیت برای همه ی ما تبدیل به یکی از ارزش های مهم در زندگی شده است اما تابحال از خود پرسیده ایم که چه بهایی بابت این ارزش پرداخت کرده ایم؟ آیا موفقیت تنها عامل خشنودی و شاد زیستن ماست؟ آیا موفقیت تنها موردی است که کیفیت زندگی ما را تعیین میکند؟ چرا در بعضی مواقع مجبور به پرداخت بهای سنگینی برای آن هستیم؟ آیا خانواده دوستان، عزیزان و حتی خودمان نمی توانیم این رضایت و شادی را فراهم کنیم و فقط با بدست آوردن موفقیت امکان پذیر است؟ چرا تبدیل به دغدغه ای روزانه می شود؟ تعریف ما از موفقیت چیست؟ وقتی آن را بدست می آوریم چه چیزی عاید ما می شود؟

انتظار ما از فردی که برای هدفی تلاش میکند چیست؟

اگر فرض کنیم که موفقیت تنها یکی از راه های رسیدن به زندگی ایده ال است و تنها بخشی از کیفیت زندگی ما را تشکیل می دهد هدف را کوچک کرده ایم و رسیدن به آن را سریع تر و البته آسانتر.

اما کسی که این هدف را به سمت جلو هدایت می کند ما هستیم و با این روشهای فکری نادرست فاصله مان را از هدف بیشتر می کنیم.

حال بپردازیم به اینکه ما در مقابل هدف چه برخوردی داریم که مانع رسیدن به نتیجه ی موفقیت آمیز میشود؟

عوامل زیر به واکنش های ما نسبت به دستاوردهایمان تاثیرگذار است:

  • کمال طلبی
  • نداشتن واقع بینی
  • ترس از شکست
  • اعتیاد به موفقیت

حال به توضیح اجمالی به عوامل مذکور می پردازیم:

کمال طلبی

همیشه همه چیز باید عالی باشد. بی کم و کاست و به بهترین حالت. با این تفکر حتی انتظار دارید همه را تحت تاثیر قرار دهید تا آنها شما را بپذیرند و دوست داشته باشند. فکر میکنید اگر دیگران عیب و ایرادی در شما پیدا کنند به شما احترام نمی گذارند و جایگاه خاصی برای شما قائل نیستند. این سبک فکری باعث می شود که هر لحظه بیشتر مضطرب شوید و در نتیجه از هدفتان فاصله بگیرید و مدام به شکست فکر کنید.کم کم به تایید دیگران اعتیاد پیدا میکنید و مدام درحال اثبات خود هستید. واقعیت این است که افرادی که دائما در حال اثبات خود به دیگران هستند خودشان، خودشان را تایید نمی کنند و به همین دلیل برای دریافت تایید از محیط هر کاری می کنند غافل از اینکه اگر درون خود را نگاه کنند درمیابند تشنه تایید گرفتن از خودشان هستند نه دیگران.

نداشتن واقع بینی

خیال پردازی بیش از حد و نداشتن واقع بینی موجب می شود تا حقایق موجود را انکار کنید. در واقع وقتی با واقعیت ها روبه رو می شوید احساس خطر، اضطراب و خشم میکنید. چرا که حقیقت به شیرینی خیال نیست و لازم است در بحران تصمیم گیری کنید، اما بر اثر خیال پردازی زیاد و جذابیت خیال، افراد باور می کنند که این حقیقت وجود خارجی ندارد و تلاش می کنند زودتر حقیقت را سپری کنند و به خیال برسند و این سبک تفکر نادرست، شما را در مقابل مشکلات آسیب پذیر می کند.

ترس از شکست

ترس از شکست هم مانع دیگری است که باعث می شود قدم از قدم برندارید و یا در طول مسیر هدفتان مدام به نتیجه فکر کنید و آن را بررسی کنید، این روش به قدری اضطراب شما را افزایش می دهد که عمده پیش بینی های شما منفی می شود و آنوقت است که شما در حال تولید خشم هستید که چرا این اتفاق به این بدی محتمل شده است. حال این تفکر نه تنها کمکی به شما نمی کند بلکه در بعضی موارد موجب می شود تا در مسیر متوقف شوید و دست از تلاش بردارید زیرا احساس خستگی و ناتوانی ذهنی و عملی میکنید.

اعتیاد به موفقیت

به تعریفتان از موفقیت فکر کنید. موفقیت چیست؟

اگر برای خودتان تعریفی از موفقیت دارید که شما را شرطی میکند به نظر تعریف آسیب زایی است. مثلا وقتی به خودتان می گویید اگر به موفقیت برسم شاد و خوشنود می شوم و دیگران از من راضی هستند و مورد تایید همه هستم. بنابراین زندگی را برپایه ی رسیدن به موفقیت بنا میکنید و آن را علت اصلی شادمانی زندگی می پندارید. واقعیت تلخ این است که شما شاد بودن، تایید گرفتن، حال خوب و یا هرچه که بعنوان شرط در نظر گرفتین را بلد نیستید که به موفقیت ربط دادید پس بعد از رسیدن به موفقیت از شدت این نابلدی هدف جدیدی تعیین میکنید و برای آن تلاش میکنید و دوباره همین چرخه تکرار می شود و روزها می گذرد و شما به دنبال شادی می دوید و او همیشه جلوتر از شما می دود. این امر سبب می شود تا از بسیاری از عوامل دیگر زندگی که مایه ی خوشنودی و رضایت شماست فاصله بگیرید.

حال با خود صادق باشید. موفقیت را اگر هدف بزرگ زندگی می بینید دلیلش انکار احساس ضعفی است که از درون می کنید و به این علت برای رسیدن به آن موانعی را ایجاد می کنید اما اگر موفقیت یکی از ایستگاههای مسیر در حال حرکت است به راحتی از ایستگاهها رد می شوید و حال درونی تان ربطی به اتفاقات هر ایستگاه ندارد شاید در زمان بندی شما موثر باشد اما مانعی نخواهد داشت.

محیط بیرون قطعا یکی از عوامل تاثیرگذار در حال ماست اما میزان تاثیر آن یکی از نشانه های سلامت روان است هر چه سلامت روان من بیشتر باشد انگیزه های درونی من هم بیشتر و حال درونی من بهتر خواهد بود اما هر چه سلامت روان من ضعیف تر باشد تک تک عوامل محیطی موانعی بر سر مسیر زندگی و حال خوش من خواهند بود.

نوشته: مونا فدایی/ماریا وحدتی